۲۵۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۲۰

من و دردت مرا دوا این بس
از توام شربت شفا این پس

ای که داری دوای درد دلم
آن ترا باش گو مرا این بس

ما به بی رحمی از تو خرسندیم
نظر رحمت از شما این بس

میکشی و نمی کنی آزاد
بنده را از تو خونبها این بس

سوختن جان من چه سود چو هیچ
نکند جان من ترا این بس

به همین قطع کن که راندی تیغ
گنه عشق را جزا این بس

بر درت جز کمال را مگذار
که بر آن استان گدا این بس
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.