۲۲۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۱۲

از بار دین و دنیا باشد مراد هر کس
میگوی هر چه خواهی من بار خواهم و بس

جان دید آن رخ آنگه دانست کز چه سوزد
این نکته جز در آتش روشن نگشت برخس

گر می کشد کسائرا نزدیک خود چو بیند
از پیش او نخواهد رفتن کسی ازین پس

گونی رسی به آن لب گر جان به لب رسانی
گو جان تشنه ما زین آرزو به لب رس

دور از نو ما غریبان گر بی کسیم شاید
چون نیستیم همدم جز با رقیب ناکس

عکس جمالت افتد گه گه بکوی دلها
چون پرتو تجلی بر وادی مقدس

زید کمال خرقه بر قامتی که آید
در چشم همت او یکسان پلاس و اطلس
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.