۲۵۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۰۴

کشت چشم توأم به شیوه و ناز
نظری سوی کشتگان انداز

خستگانرا به پرسشی دریاب
به بیدلانرا به وعده های بنواز

دل بیچاره شد ز هجر تو خون
چاره کار او به وصل بساز

امشب افکن ز روی خویش نقاب
شمع مجلس ز شرم گر بگداز

ما گدائیم و مفلس و نو کریم
ما غریبیم و تو غریب نواز

از تو سر گر طلب کنند ای دل
جان بنه بر سر و روان در باز

عاقبت زلف او بدست آری
گر بیابی کمال عمر دراز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.