۲۹۲ بار خوانده شده
آن ترک مست بین که چها می کند دگر
هرگز وفا نکرد و جفا می کند دگر
چشمش که کافریست چه کافر که عین کفر
آهنگ و عزم کشتن ما می کند دگر
باد صبا بشوق ز دست خیال او
پیراهنی که داشت قبا می کند دگر
زنهار ازین زمانه بیدادگر مرا
کز بار و شهر خویش جدا می کند دگر
مسکین کمال از سر صدق و صفای دل
جائرا فدای عهد و وفا می کند دگر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
هرگز وفا نکرد و جفا می کند دگر
چشمش که کافریست چه کافر که عین کفر
آهنگ و عزم کشتن ما می کند دگر
باد صبا بشوق ز دست خیال او
پیراهنی که داشت قبا می کند دگر
زنهار ازین زمانه بیدادگر مرا
کز بار و شهر خویش جدا می کند دگر
مسکین کمال از سر صدق و صفای دل
جائرا فدای عهد و وفا می کند دگر
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۶۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.