۲۹۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۱۱

مرا ز خاک ره آن مه همیشه کم دارد
بدین مشابه گدا را که محترم دارد

ز کیمیای حبانم نشان ده ای ره بین
که چشمم آرزوی خاک آن قدم دارد

بیاد روی تو جامی که داردم ساقی
هزار بار از آن جام به که جم دارد

دهان تنگ تو خواهد دلم مضایقه چیست
به خسته ای که ز غم روی بر عدم دارد

رخت به چشم ز خط چون نگیردشت زنگار
کسی که آینه جانی نهد که نم دارد

ز حیرته خط تو چون قلم بر انگشت
فرشته ای که در انگشت ها قلم دارد

کمال بر سر کویت چرا رمد ز رقیب
چر آهوی حرم است از سگی چه غم دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.