۴۳۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳ - نوحه دیگر

جان بابا تشنگی زد شعله بر جان العطش
ای پدر جان العطش

تشنه‌کامی کرده حالم را پریشان العطش
ای پدر جان العطش شاه وبان العطش

یک مسلمان نیست تا آبی رساند بر لبم
اندرین تاب و تبم

شد زمین کوفه گویا کافرستان العطش
ای پدرجان العطش شاه خوبان العطش

گر گلوی خشک خود را تر کنم ز آب دهان
در جدال کوفیان

دادا مردی را دهم با تیغ برای العطش
ای پدر جان العطش شاه خوبان العطش

ما مگر اندر دیار کوفه مهمان نیستیم
یا مسلمان نیستیم

الامامن زین کوفیان سست پیمان العطش
ای پدر جان العطش شاه خوبان العطش

کار را بر آل پیغمر ز هر سو کرده تنک
ای سپاه دل چو سنگ

آب کی بسته کسی بر روی مهان العطش
ای پدر جان العطش شاه خوبان العطش

تشنگی دست و دلم را گر نیندازد ز کار
چون علی با ذوالفقار

سازمان اندر جنگ کاخ کفر ویران العطش
ای پدر جان العطش شاه خوبان العطش

در حرم دارد سکینه چشم اندر راه آب
ای شه عالیجناب

چو نکنیم با خواهر بیتاب گریان العطش
ای پدر جان العطش شاه خوبان العطش

ای پدر بر گو بلیلای ستمکش مادرم
مادر غم پرورم

شد ذبیحت در منی لب تشنه قربان العطش
ای پدرجان العطش شاه خوبان العطش

چشمه چشمه جوی خون از چشمه‌های جوشنم
گشته جازی از تنم

از دم شمشیر و تیر و تیغ و پیکان العطش
ای پدر جان العطش اه خوبان العطش

ای خلیل کربلا از آتش ظلم یزید
ای شهنشاه شهید

سوخت بر حال دلت گبر و مسلمان العطش
ای پدر جان العطش شاه خوبان العطش

می‌کند (صامت) عزاداری برایت روز و شب
ای امام تشنه لب

تا شفیع وی شوی در نزد یزدان العطش
ای پدر جان العطش شاه خوبان العطش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲ - زبان حال حضرت قاسم(ع)
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴ - و برای او همچنین
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.