۲۸۳ بار خوانده شده
دلا به کسب سعادت چرا شتاب نداری
غم جوانی و پیری و به هیچ باب نداری
چه شد تو را که محبان تام وقت و تو تنها
خیال رحلت از این منزل خراب نداری
متاع عمر عزیز تو صرف شد به بطالت
به روزگار بجز میل خورد و خواب نداری
ز ارتکاب معاصی همیشه بیخود و مستی
خبر ز دوزخ و هنگامه عذاب نداری
به خون بیگنهان بیحساب پنجه میالای
عجب که واهمه از موقف حساب نداری
چگونه صبر کنی در جزا به آتش دوزخ
در این جهان که دمی تاب آفتاب نداری
که داده است تو را در زمانه این همه جرات
که میکنی گنه و خوف از عقاب نداری
برای زادره (صامت) ای سرشک شتابی
بدا بحال تو ای دیده از چه آب نداری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
غم جوانی و پیری و به هیچ باب نداری
چه شد تو را که محبان تام وقت و تو تنها
خیال رحلت از این منزل خراب نداری
متاع عمر عزیز تو صرف شد به بطالت
به روزگار بجز میل خورد و خواب نداری
ز ارتکاب معاصی همیشه بیخود و مستی
خبر ز دوزخ و هنگامه عذاب نداری
به خون بیگنهان بیحساب پنجه میالای
عجب که واهمه از موقف حساب نداری
چگونه صبر کنی در جزا به آتش دوزخ
در این جهان که دمی تاب آفتاب نداری
که داده است تو را در زمانه این همه جرات
که میکنی گنه و خوف از عقاب نداری
برای زادره (صامت) ای سرشک شتابی
بدا بحال تو ای دیده از چه آب نداری
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹ - و برای او
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.