۲۷۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷ - زبان حال حضرت سکینه

دریغ و درد که نگذاشتند جان پدر
تن مبارکت از آفتاب برادرم

نداد شمر امان کز رخت نگاهی سیر
برای توشه شام خراب برادرم

اگر به خواب رود بی‌تو دیده‌ام امشب
دگر ز روز جزایش ز خواب برادرم

مرا که سوختن دل به اختیاری نیست
چگونه از سر آتش کباب بردارم

برای گریه اگر کوفیان مجال دهند
بنای عالم امکان ز آب بردارم

اگر به شام یزیدم به نزد خود طلبد
چگونه پاسوی بزم شراب بردارم

کنم حکایت چوب و لب حسین (صامت)
به روز حشر چو سر از تراب برادرم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶ - در شکایت از سپهر و گریز به مصیبت
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸ - وقایع روز یازدهم عاشورا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.