۳۳۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴

اختلاف اهل دل خوبس اهل دل کجاست
آنکه حل سازد یکی از این همه مشکل کجاست

روزگاری شد که سرگردان دشت حیرتم
یک نفر یدا نشد تا گویدم منزل کجاست

غرقه در دریای خودبینی شدم دردا که نیست
ناخدای کاملی تا گویدم ساحل کجاست

لیلی ما را همی گویند کاندر محمل است
کس نمی‌گوید کدامین کاروان محمل کجاست

من که هرگز بر جنون خویش منکر نیستم
با من مجنون نمی‌گوید کسی عاقل کجاست

دانه امید بس در مزرع دل کاشتم
گر حقیقت داشت پس آن دانه را حاصل کجاست

(صامتا) هر کس به جز من دور از دلدار ماند
پس در این درگه ندانم بنده مقبل کجاست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.