۳۰۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳

به دامنم نبود گر دل فکار منست
گواه خون شدن قلب داغدار منست

همیشه جیب و کنارم ز اشک دیده‌تر است
بدان بهار که نبود خزان بهار منست

ز بس به گوش گرفتم چو باد پند کسان
همین سزای منست این که در کنار من است

ز بعد قتل مشورید خون ز چهره مرا
چرا که از ستم یار یادگار منست

ز تیر حادثه دهر پر بر آوردم
دمی نگفت که این ناتوان شکار منست

هزار قاصد افغان برش روان کردم
شبی نگفت غریبی در انتظار منست

اگر به قتلگاه عاشقان روی (صامت)
چو نای نی شوی ناله نوای من است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.