۳۱۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰

همین بود سبب دیر آشنایی ما
که زود گل نکند آتش جدایی ما

چه دیده‌ایم ندانم ز عشق‌بازی تو
چه جسته تو ندانم ز بی‌وفایی ما

به زیر خنجر آن شوخ عجز و لابه مکن
دلا عبث مشکن کاسه گدایی ما

به رفع تهتم قتلم سیاه‌پوش شده است
دو چشم شوخ تویعنی بود عزایی ما

در آن مقام که از صرف عمر می‌پرسند
تو هم بگوی که (صامت) بود فدایی ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.