۲۸۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۰۷

مرا بی تو از دیده خون می رود
ز دل نیز صبر و سکون می رود

دل من در آن کو زبیم بلا
نمیرفت وقتی کنون می رود

چه آهوست چشمت که در پیش او
اگر شیر آبه زبون میرود

نه از زیر کی دل در آن زلف رفت
که در سلسله از جنون میرود

برخسار تو چشم کردیم سرخ
از آن اشک ما لاله گون می رود

دو چشم تو وز هر طرف خالها
به چندین مگس خواب چون می رود

چو شد تشنه زلفت به خون کمال
به چاه ذقن سرنگون می رود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۰۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.