۲۷۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۰۳

ما را دگر بر آن در خواب شبان نباشد
بالین دردمندان جز آستان نباشد

چشمم ستاره گیرد شبها بخواب رفتن
گر آه و ناله ما بر آسمان نباشد

پیش تو بر ندارد صوفی صر غرامت
پر شکرانه وار جانش تا در میان نباشد

من کی چنان دلی را پهلوی خود نشانم
کز ناوک تو صد جا بر وی نشان نباشد

دل از تو بر گرفتن بر دیگری نهادن
در عقله این نگنجد در خاطر آن نباشد

چشم تو دوست دارم و آن تیر غمزه را هم
آزار دوستانم بر دل گران نباشد

داری کمال جانی بر دوستان برافشان
عاشق جوی نیرزد گرجان فشان نباشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۰۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.