۲۷۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۲۶

رخ نو نور بماه تمام می بخشد
چو خلعتی که شهی با غلام می بخشد

مرا که کشته مجرم ز لب پیام رسان
که باز عمر نومه آن پیام می بخشد

بیار سیب ذقن گرچه نقره خام است
که باغبان به گدا هرچه خام می بخشد

حریم وصل تو چون کعبه منزلی به صفاست
مرا صفای عجب آن مقام میبخشد

به باد زلف و رخ تست پیر مجلس را
دم و نفس که به هر صبح و شام میبخشد

مرد باده فروشم که شیخ جام خود اوست
هرآنکه زو مددی خواست جام میبخشد

کمال بوسه دهم با تو گفت با دشنام
به هر دو نقل خوشم هر کدام می بخشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.