۲۸۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۰۶

دل که از درد تو پر شد ناله را چون کم کند
مرهم و درمان کجا این درد افزون کم کند

از خروش کشتگان گر زحمتی باشد ترا
غمزه بیمار را فرمای تا خون کم کند

آب چشمم کم نشد چندانکه مژگان بر گرفت
کس به پروبزن چگونه آب جیحونه کم کند

با دو صد گنج و گهر گر کردمت قیمت مرنج
مشتری نیز از بهاری در مکنون کم کند

گر بمن بوسی ببخشی کم نگردد زان جمال
با زکات کی گدا از گنج قارون کم کند

رشکم از زاهد نمی آید که گه گه بیندت
طبع ناموزون چو میل شکل موزون کم کند

گر چو شمع خلونت سوزد زبان مگشا کمال
نصه سوز درون عاشق به بیرون کم کند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.