۲۵۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۵۳

بیمار ترا کس نتوانست دوا کرد
هم درد تو خوشتر که علاج دل ما کرد

عشاق قلندر صفت از عشق نمیرند
آنکس که بمیرد همه گویند خطا کرد

با پیر من از عشق بکی گفت بپرهیز
زد کفش برو از غضبه و رو بعصا کرد

داد از سر کین زلف تو سرها همه بر باد
بازش بسر خویش ندانم که رها کرد

خشنودم از آن غمزه دلجو که ز شوخی
هر وعده که کردی به جفا جمله وفا کرد

گر داشت غباری ز خط آئینه رویت
گیرد به کنارش چو توجه به صفا کرد

چون دید کمال آن خط ورځ فاتحه بر خواند
شب بود فریب سحرى بر تو دعا کرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.