۲۶۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۵۰

بی تو مرا زندگی بکار نیاید
نعمت بی دوست خوشگوار نیابد

تاتو نیانی چو آرزو به کنارم
هیچ مرادیم در کنار نیابد

تا ندهی زلف بیقرار به دستم
خاطر من بر سر فرار نیابد

گرسگ خود خوانیم اهانت تست آن
ورنه مرا زین حدیث عار نیابد

چشم عیادت ازو کراست که گر نیز
خاک شوم بر سر مزار نیابد

کس نتواند گرفت آن رسن زلف
تا بسر خود به پای دار نیابد

نقد دو عالم بنه کمال که آنجا
جان گرانمایه در شمار نیابد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.