۲۷۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۲۶

بادی که نیست از سر کوی تو نیست باد
دور هست و نیست همره بوی نو نیست باد

تا هست در با اثر حسینی و نیست
باد آشفته سلاسل موی تو نیست باد

هر کس کهیافت بوی تو آنگه ز شوق آن
چون باد نیست در تک و پوی تو نیست باد

گو شو خراب خانه چشمم ز سیل اشک
چشمی که هست بر لب جوی تو نیست باد

رفتم به باغ بی تو و گفتم به باغبان
هر گل که هست بر لب جوی تو نیست باد

تو دیر ز میکده ای رند درد نوش
زاهد که سنگ زد به سبوی تو نیست باد

گر گوییم کمال ز من حاجتی بخواه
گویم رقیب از سر کوی تو نیست باد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.