۲۷۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۰۵

آن بار که پیوسته به ما دل نگران بود
مشغول به ما بود و ملول از دگران بود

از ما برمید و دگرانش بر بودند
آری مگرش مصلحت وقت در آن بود

دیروز بر آن بود که بارم بنوازد
امروز بر آن نیست که دیروز بر آن بود

دوشش بگرفتم که برآرم بکنارش
دیدم که سرش با من دلخسته گران بود

آشفتگی زلفش و بیماری چشمش
گونی که از دود دل صاحب نظران بود

آن دور کجا رفت که در سایه حسنش
اوقات من خسته به خوبی گذاران بود

میرفت و کمال از پی او رفت دل از دست
با دیده غمدیده به حسرت نگران بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.