۲۸۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۹۸

آن سرو قد نگر که چه آزاد می رود
و آن غمگسار بین که چه دلشاد میرود

به روی سرو قامت گلبوی لاله رخ
با قد خوش خرام چو شمشاد میرود

بر بام هفت قلعه گردون ز بیدلان
هر شب فغان و ناله و فریاد میرود

اشک از دمشق دیده ز سودای مصر دل
مانند سیل دجلة بغداد میرود

بنیاد جان که داشت بنا بر زمین دل
از سیلبار دیده ز بنیاد میرود

بر جان بیدلان ستمکش ز دلبران
در شهر ما نگر که چه بیداد می رود

عمر عزیز گر نکنی صرف با بتان
چون خاک راه دانش که بر باد می رود

خسرو مدام با لب شیرین نهاده لب
خون جگر ز دیده فرهاد میرود

با آن پری پیام کمال ای نسیم صبح
اعلام دادمت مگر از باد می رود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.