۲۴۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۱۹

گر عشق تو داغ جان گذار است
صد شکر که داغ دلنواز است

گر درد تو بار صحبت ماست
غم نیز ز محرمان راز است

دل کم نکند نیازمندی
سرمایة عاشقان نیازاست

محمود مگر به مرگ خود مرد
کو کشته غمزه باز است

پاکیزه رخی و پاک دامن
شایسته آنکه پاکباز است

با زلف تو نه ها که دارم
کوته نکنم که شب دراز است

حلقه چه زند کمال بردر
دایم در رحمت تو باز است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.