۲۴۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۰۴

عهد تو سست و وعده ها خام است
چشم شوخت میانه بادام است

غمزهات زخمه زلف و خالت عود
خون عاشق می و لبت جام است

زلف تو بهر صید از چپ و راست
چشم ها برگشاده چون دام است

جای دلهای نازکست آن زلف
بهترین آبگینه در شام است

آنکه گویند گرم روست پری
پیش روی تو نقش حمام است

آنچه ضایع شود بما ز لبت
بر رخ آب دهان و دشنام است

آمدی خیز و ریز خون کمال
بعد تشریف رسم انعام است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.