۲۸۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹۲

عاشق بی درد را بر در او بار نیست
محرم این بار گاه جز دل افگار نیست

هست من خسته را پیش تو مردن هوس
جز هوس زیستن در سر بیمار نیست

دل بجز انکار زهد کار ندارد دگر
کار تو داری دلا چون به ازین کار نیست

عقل نیارد نهاد بر من بیدل سپاس
بر سر آزادگان منت دستار نیست

قیمت من کرد بار گفت نیرزد به هیچ
بهتر ازین بنده را هیچ خریدار نیست

منتظر روی حور ماند ز روی تو دور
دیده خالی ز نور در خور دیدار نیست

گرچه خوش آید به چشم گلشن جنت کمال
در نظر ما به از خاک در کار نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.