۲۷۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷۷

سرو پیش قد و بالای تو دیدم پست است
عقد زلف تو به انگشت گرفتم شست است

عندلیبی که قدت دید و سر سرو گزید
ساخت در راست نوا لیک مقامش پست است

گرد تو صف زده خوبان کمر بسته چو نی
گونی از هر طرفی گرد شکر نی بست است

ز آستین ساعد سیمین به محبان بنمای
تا بدانند که نازک بدنی زین دست است

زلف تا کی کشی از گوش و کشانی در خاک
مالش چشم دهی به که سیه دل مست است

گفتمش بوس نو باید ز دهان نو مرا
گفت بیچاره ترا هیچ نمی بایست است

دست بردار وصالش به دعا خواه کمال
زانکه دایم به دعا کار تو بالا دست است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.