۲۵۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴۸

دل در طلبت حیات جان یافت
جان از تو بقای جاودان یافت

گم کرده نام و ننگ و هستی
تاجست ز نو نشان نشان یافت

در کنه تو خاطر بقین جوی
خود را عجمی تر از گمان یافت

عقل این قدر از حریم وصلت
دریافت که در نمی توان یافت

دریافت نرا هر آنکه خود را
سر بر در و رخ بر آستان یافت

طالب به دو دیده نقش او بست
مطلوب چو عین شد عیان یافت

در خاک طلب کمال شاباش
در جستی و صد هزار کان یافت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.