۲۷۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴۱

در صف دلها غم تو صدرنشین است
مرتبه ناله از تو برتر ازین است

بر تو نه تنها منم فشانده دل و دین
داعیه این است هر کرا دل و دین است

کس نشود سیر گفته ای ز وصالم
خاصیت عمر ناگزیر همین است

هست سر فتنه در زمین سر زلفت
فتنه چه باشد بلای روی زمین است

عکس جمالت ز چین زلف توان دید
مطلع خورشید چون ز جانب چین است

مرگ رقیب آمد و هنوز جوان است
بخت جوان دارد آنکه با تو قرین است

گرچه ز غم پیر شد کمال برین در
پیر نباشد که در بهشت برین است

شعر منت گر بخاطرست که خوانی
چیست تأمل بخوان که سحر مبین است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.