۲۵۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۷

بی تو مرا چشم جهان بین ترست
چهره به خون دل غمگین ترست

در نب هجر تو لب و چشم من
یک دو دم آن خشک و دمی این ترست

هیچ شبی بر سر بستر مرا
دیده نخسبید که بالین ترست

لشکری عشق نرا ز آب چشم
اسب تر و جامهئر و زین ترست

طفلی و آید ز تو شوخی ملیح
زانک ز شیرث لب شیرین ترست

هر که خجل شد به عرق تر شود
پیش رخت زان گل رنگین ترست

در صفت خال و خط او کمال
دم به دم انفاس تو مشکین ترست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.