۳۱۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹

چشمت از گوشه ی تقوا به در آورد مرا
مست و غلطان سوی اهل نظر آورد مرا

خرقه ی ارزق من باز به می گلگون شد
عشق هر دم به دگر رنگ برآورد مرا

داده پیش از دگران جام میم پیر مغان
آن تهی ناشده جام دگر آورد مرا

باده هر چند که خوردم به لبش تشنه ترم
تشنگی نقل و شکر بیشتر آورد مرا

خواهد آمد به سرم مست صبوحی زده باز
سحری هاتف غیب این خبر آورد مرا

اشکم از بهر نثار قدم دوست به چشم
مردمی کرد و به دامن گهر آورد مرا

جستم از حال دل رفته نشانی ز نسیم
بوی یار آمد و از جان خبر آورد مرا

جان چاشنی ای زان لب شیرین طلبید
غم هجر آمد و خون جگر آورد مرا

باده بی نرگس مخمور توام کرد خراب
مشک بی طره ی تو دردسر آورد مرا

مست و سودا زده چون نرگس ساقیست کمال
مگر آن می زلب چون شکر آورد مرا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.