۳۱۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴

از عاشقی همیشه جوان است پیر ما
از عاشقی همیشه جوان است پیر ما

با آنکه چون چراغ سحر شد جوانه مرگ
هم دیر زیست مدعی زودمیر ما

صد جان ما ستاند و به یک بوسه وعده داد
بسیار بخش دلبر اندک پذیر ما

در دل به قدر ذره نگنجد خیال غیر
کز مهر او پر است ضمیر منیر ما

تا کی دعای وصل کمان ابروان کنم
چون بر نشانه هیچ نیفتاد تیر ما

جان را چو نیست از تن و تن را ز جان گریز
از ما جدا مشو دگر ای ناگزیر ما

داریم صبر اندک و بیش از شمار شوق
پوشیده نیست از تو قلیل و کثیر ما

روز حساب غم نخوریم از گنه کمال
گر عقد زلف یار بود دستگیر ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.