۲۶۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۴۶

تاوان قتل صید زبون نیست بر کسی
منت برای قطره خون نیست بر کسی

کافی‌ست شوق کشته‌شدن خونبها مرا
در روز حشر، دعوی خون نیست بر کسی

هرکس به قدر همت خود می‌کشد جفا
هرگز ستم ز همت دون نیست بر کسی

عاقل کسی بود که کند غربت اختیار
از کشوری که دست جنون نیست بر کسی

ای غم به خانه دل قدسی وطن مکن
تعمیر این خرابه، شگون نیست بر کسی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.