۲۸۳ بار خوانده شده
ما جهان را رخ ز آب چشم گریان شستهایم
لوح دلها را ز وصف نوح و طوفان شستهایم
نوعروس عشق را گلگونهای در کار نیست
ما ز خون کفر، اول روی ایمان شستهایم
صفحه خاطر ز حرف مرهم آسودگی
از نم خون جراحتهای پنهان شستهایم
تا لب زخم دل، از آلایش افشای راز
گاه جذب سر عشق از آب پیکان شستهایم
از ترشحکردن مژگان قدسی تا به روز
رخ به خون، هر شب چو صبح عید قربان شستهایم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
لوح دلها را ز وصف نوح و طوفان شستهایم
نوعروس عشق را گلگونهای در کار نیست
ما ز خون کفر، اول روی ایمان شستهایم
صفحه خاطر ز حرف مرهم آسودگی
از نم خون جراحتهای پنهان شستهایم
تا لب زخم دل، از آلایش افشای راز
گاه جذب سر عشق از آب پیکان شستهایم
از ترشحکردن مژگان قدسی تا به روز
رخ به خون، هر شب چو صبح عید قربان شستهایم
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.