۲۹۶ بار خوانده شده
بر سر کوی تو عمری شد که ما افتادهایم
دست و پا گم کرده و در دست و پا افتادهایم
ذوق صحبت را غنیمت دان، وگرنه چون مژه
تا گشایی دیده را، از هم جدا افتادهایم
سوی مشتاقان نمیآرد نسیم پیرهن
چند روزی شد که از چشم صبا افتادهایم
بس که غم خوردیم، در عالم غم دیگر نماند
گوییا برقیم و در دشت گیا افتادهایم
شیوه بیگانگی را هم نمیداند که چیست
عمرها دنبال آن ناآشنا افتادهایم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
دست و پا گم کرده و در دست و پا افتادهایم
ذوق صحبت را غنیمت دان، وگرنه چون مژه
تا گشایی دیده را، از هم جدا افتادهایم
سوی مشتاقان نمیآرد نسیم پیرهن
چند روزی شد که از چشم صبا افتادهایم
بس که غم خوردیم، در عالم غم دیگر نماند
گوییا برقیم و در دشت گیا افتادهایم
شیوه بیگانگی را هم نمیداند که چیست
عمرها دنبال آن ناآشنا افتادهایم
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.