۲۵۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۳۰

بر نیامد یک نوای غم‌فزا از خانه‌ام
دوش خالی بود جای جغد در ویرانه‌ام

گو مکش دست نوازش بر سر من آسمان
من که یک مویم چه آرایش فزاید شانه‌ام

گر نمی‌بارد ز گردون تیره‌بختی بر سرم
گردد از روزن چرا تاریکتر، کاشانه‌ام؟

الفت آتش‌پرستان جذبه‌ای دارد، که عشق
ریزد از خاکستر پروانه طرح خانه‌ام

تاب هجران شرابم نیست تا وقت صبوح
پیشتر از صبح می‌خندد، چو گل، پیمانه‌ام

کار من پیچیده و افتاده بر وی عقده‌ها
گو مکش صیاد زحمت بهر آب و دانه‌ام

کس نبندد آشیان بر شاخ بی‌برگی چو من
کز فریب جلوه گل، از قفس بیگانه‌ام

از دورنگی‌های اهل بزم، ترسم لاله‌وار
با حریفان لاف یکرنگی زند پیمانه‌ام

چون نمی‌سوزد درین محفل بجز من دیگری
می‌رسد قدسی که گویم قبله پروانه‌ام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.