۲۶۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۲۳

دامان عشقِ سلسله مویی گرفته دل
از دست رفته و برِ رویی گرفته دل

تاری نشد ز زلف بتان بیش، قسمتش
چون قطره عرق، بن مویی گرفته دل

تا همچو دیده‌ام نبود کوچه گرد شهر
از پا فتاده و سر کویی گرفته دل

سوز دلم برآورد از آفتاب، دود
این خاصیت ز گرمی خویی گرفته دل

نرگس پیاله‌ها ز کدو کرد آشکار
زان چو پیاله پای کدویی گرفته دل

بردار پنبه و رخ داغم شکفته کن
قدسی مرا گرفته ز رویی گرفته، دل
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.