۲۶۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷۹

هرگزم دیده چنین مایل دیدار نبود
شوق تا بود، به این گرمی بازار نبود

بود بسیارم ازین پیش ضرورت، اما
هرگزم عشق چو این مرتبه در کار نبود

برو ای عقل و مشو مانع رسوایی من
عشق کی بود که افسانه بازار نبود؟

عشقم آورد درین دایره روزی که هنوز
بر زبان‌ها سخن از نقطه و پرگار نبود

شوقم آن روز کهن بود که در کعبه و دیر
هیچ‌کس را خبر از سبحه و زنار نبود

از ازل گرد هوس بر دل قدسی ننشست
هرگز این آینه سیلی‌خور زنگار نبود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.