۲۷۲ بار خوانده شده
نه هرکه مرد ازو در جهان اثر ماند
ز صد چراغ یکی زنده تا سحر ماند
ز بس که خون شهیدان ز خاک میجوشد
نشان پای در آن کو به چشم تر ماند
بَدم به گل که چو دلهای بیغمان شاد است
خوشم به می که به خونابه جگر ماند
ز ضعف تن شدهام آنچنان که افغانم
درون سینه به مرغ شکسته پر ماند
کسی که جانب گلشن رود به گلچیدن
چو گل به ناله مرغان باغ، درماند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
ز صد چراغ یکی زنده تا سحر ماند
ز بس که خون شهیدان ز خاک میجوشد
نشان پای در آن کو به چشم تر ماند
بَدم به گل که چو دلهای بیغمان شاد است
خوشم به می که به خونابه جگر ماند
ز ضعف تن شدهام آنچنان که افغانم
درون سینه به مرغ شکسته پر ماند
کسی که جانب گلشن رود به گلچیدن
چو گل به ناله مرغان باغ، درماند
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.