۲۸۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷۰

چون غنچه دلم از نم خون زنگ برآورد
خون دل من عاقبت این رنگ برآورد

نه غنچه این باغم و نه لاله این دشت
عشق از چه سیه‌بختم و دلتنگ برآورد؟

در بزم تو امشب به دلم خوش اثری داشت
هر نغمه که مطرب ز رگ چنگ برآورد

ننشست موافق به کسی نقش مرادم
با هرکه در صلح زدم جنگ برآورد

هرگز نشد از لذت دیدار تسلی
حرص نگهت چشم مرا تنگ برآورد

آهم به وفا کرد ترا گرمتر از من
دود دلم آتش ز دل سنگ برآورد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.