۲۸۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴۱

دستم ز جام عکس می لاله‌گون گرفت
گل چیدم آنقدر که کفم رنگ خون گرفت

ممنون دُرد و صاف حریفان نمی‌شود
چون نرگس آنکه ساغر خالی، شگون گرفت

از اشک بی‌ملاحظه مرغان باغ را
این شرم بس که دامن گل رنگ خون گرفت

چون مهر در رگ همه کس جای کرده‌ام
قدسی شکست رنگ مرا هرکه خون گرفت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.