۳۱۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۱ - دل پرغم

گر دل غم پرور ما غمگساری داشتی
با بلا خوش بودی و در غم قرار داشتی

نام مجنون در جهان هرگز نبوده این چنین
گرچنان بودی که چون من یادگاری داشتی

هردو عالم را ز یک پرتو سراسر سوختی
آفتاب از آتش من گر شراری داشتی

گل چرا غرق عرق گشتی ز خجلت پیش تو
گر نه آن بودی که از رشک تو خاری داشتی

نسبتی میداشت با من شمع در سوز و گداز
گر دل بریان و چشم اشکباری داشتی

یار محیی گر گشودی رخ میان مردمان
ترک یار خویش کردی هر که یاری داشتی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۰ - من که ام!
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۲ - دل زار
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.