۳۳۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۴ - ناله های من

من که هستم زنده دور از دلربای خویشتن
گر برفتم می کشد بازم به جای خویشتن

نه مرا در خانه کس راه و نه در مسکنی
می توانم بود یکدم در سرای خویشتن

ای که می نالی ز عشق یار و جور روزگار
سوی من می بین و کن شکر خدای خویشتن

گر ز عشق افزون نبودی در دل پایای من
فکر می کردم به جان گرد هوای خویشتن

تا نهادم بر سر کویت قدم بی اختیار
توتیای دیده سازم خاکپای خویشتن

بس که زاری می کنم بیهوش گردم هر زمان
باز می آیم به هوش از ناله های خویشتن

غیر محیی کو خود از بهر تو خواهد در جهان
هر که می خواهد تو را خواهد برای خویشتن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۳ - محی دل افگار
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۵ - مجال صحبت در خلوت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.