۳۳۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۶ - همی خواهم کاو بینم

دوچشم از بهر آن خواهم که در رخسار او بینم
وگر آن دولتم نبود در و دیوار او بینم

کند جان در تنم آمد شد ویابد ضیاء چشمم
چوبالای بلند و شیو ه رفتار او بینم

نخواهم دیده روشن که بر غیری فتد ناگه
همان بهتر که از نور رخش دیدار او بینم

چو مجنون آهوی صحرا ازآن رو دوست میدارم
که با وی حالتی از نرگس بیمار او بینم

ز رَشکِ آنکه خواندی ازسگانِ کوی خود محیی
همه کس سنگ کین بر کف پی آزار او بینم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۵ - بی ماه روی تو
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۷ - قلعه روحانیان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.