۳۰۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۶

خدایگانا معلوم رای روشن توست
خلوص بندگی و شرط نیک خواهی من

نه آن کسم که مرا آن محل و مرتبه هست
که کار ملک نکو نگردد از تباهی من

من آن گدای سخن پیشه ام که وقت مدیح
زنند خوش سخنان لاف پادشاهی من

به جان مدح توام زنده و ز روی قیاس
سجلّ مدح تو را در خورد گواهی من

چو شب سیاهم ز اندوه و چشم می دارم
که صبح عدل تو زایل کند سیاهی من

روا مدار که عاجز شوند ماهی و مرغ
بر اشک گرم و دم سرد صبحگاهی من

دهان به روزه و لب بر ثنای تو مپسند
ز دیده تر شده رخسارهای کاهی من

مرا بخوان و گناهی مدان که معلومست
همه جهان را احوال بی گناهی من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.