۹۶۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱ - باد فرح‌بخش بهاری




عارف در دیوانش می‌نویسد که این تصنیف را پنج-شش ماه پس از «تصنیف شوستر» (که آن را زمستان سال ۱۳۲۹ ه.ق سروده) با «یک حالت یأس و ناامیدی» ساخته است.
باد فرح بخش بهاری وزید

پیرهن عصمت گل بردرید
ناله ی جان سوز ز مرغ قفس

تا به گلستان رسید (تا به گلستان رسید)
قهقهه ی کبک دری
بود چو از خودسری

پنجه ی شاهین چرخ
بی درنگ
زد به چنگ

رشته ی عمرش برید
تا به قفس اندرم
ریخته یکسر برم
بایدم از سر گذشت

شاید از این در پرید
کشمکش و گیر و دار اگر گذارد

کج روی روزگار اگر گذارد
پای گل از باده تر کنم دماغی

نیش جگر خوار خار اگر گذارد
این دل بی اختیار اگر گذارد

گوشه کنم اختیار اگر گذارد
ز آه دل آتش زنم به عمر بدخواه
دیده ی خونابه بار اگر گذارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰ - از خون جوانان وطن لاله دمیده
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.