۲۳۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۲۵ - ایضاً له

ای که دایم بسر انگشت دها
شیر شیران بکفایت دوشی

وی که در وصف هنرمندی تو
عقل حیران شود از بی هوشی

وی که در وصف مروّت می جود
از کف ساقی همّت نوشی

وی که در شخص امل از سر لطف
هر زمان کسوت دیگر پوشی

روزها شد که نکردی یادم
چه بود موجب این فراموشی؟

گوشکی باز همی دار مرا
کز عزیزیم چو چشم و گوشی

سخت کوشیدم در خدمت تو
در حقم سست چرا می کوشی؟

تا بدین حق نیم احمق دانی
که بود پاسخ من خاموشی

چوب داری و مرا می باید
چه کنم چون سخنم ننیوشی؟

نیست اومید که بخشی بصلت
چشم دارم که بزر بفروشی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۴ - وله ایضا
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۶ - ایضا له
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.