۲۳۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۰۳ - و له ایضاً

ای در دعای جان تو اجرام یک زبان
وی در هوای مهر تو خورشید یک دله

در ظلمت حوادث عقل از برای خلق
افروخته ز رای تو صد گونه مشعله

از کوی آرزو بدر خانۀ کرم
کلکت کشیده باشد از انعام سلسله

رای تو و سپهر بهم شمع و شمعدان
دست نیاز و حلقۀ تو گوی و انگله

باما بوعده یی که نهادی وفا نمای
دانی که نیست رسم کریمان مماطله

چون من نخواهم و تو نیاری مرا بیاد
کاری بود درازتر از راه قافله

چون با تو از طریق مروّت من گدا
بر مردمی نهادم اساس معامله

چو با همه بزرگی و فرزانگی خویش
لایقق بود که این کنی اندر مقابله؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۲ - ایضا له
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۴ - ایضا له
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.