۲۵۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶۶ - وله ایضا

در مدح تو اگر چه مجالی فسیح بود
وین بنده را زبان عبارت فصیح بود

چندان که خواستم که کنم نظم مدحتی
نه معنی غریب و نه لفظی ملیح بود

چون بادپای خوشرو اندیشه گرم کرد
از عجز درسر آمد و عیبی قبیح بود

گفتی قلم شدست مرا دست با قلم
وین از کسل نبود که عجز صریح بود

بسیار گرد طبع پریشان برآمدم
نه پاسخی بجای و نه عذری صحیح بود

تا عاقبت زعقل شنیدم که موجبش
این بود و بس که قدر تو بیش از مدیح بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۵ - وله ایضا
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۷ - وله ایضا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.