۲۶۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶۳ - وله ایضا فی التّجرید

اندرین مرغزار کشت و درود
تیره و خیره چند خواهی بود؟

چند خواهی بناز در برداشت
دل اتش پرست دود اندود؟

روز و شب خون خود همی ریزی
تو به تیغ زبان زهر آلود

مال و ملک جهان ترا شده گیر
چون نباشی تو، مال و ملک چه سود؟

از تو خشنود نیست هیچ کسی
وانگهی هم تو از تو ناخشنود

دودمانی در آتش اندازد
گر ضعیفی ز دل برآرد دود

هر که آسایش دلی دادست
بهمه حال خویشتن آسود

عقل داند که بر زیان بودست
هر که از بهر مال جان فرسود

که بهر حال آنچه زوکم شد
بیش از آن بود کاندر آن افزود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۲ - وله ایضاً
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۴ - وله ایضا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.