۲۴۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۷ - و له ایضاً

ای که جزیاد مخلوق تو نخورد
لاله چون جام پر شراب کند

ابر سرمایۀ گهرباری
از سر کلکت اکتساب کند

آتش خاطرت چو شعله زند
زهرۀ روزگار آب کند

چون سخن رانم از کله داریت
نرگس از شرم قصد خواب کند

جز خداوند خواجه ننویسد
گر عطارد ترا خطاب کند

آفتاب از حیای تو هردم
زابر برروی خود نقاب کند

هرکه از خدمت تو دوری جست
هم فراق توش عذاب کند

نه ز تقصیر باشد از خادم
کمترک عزم این جناب کند

حاش لله که خاطر اشرف
با من از بهر آن عتاب کند

آفتابی تو و درین موسم
پشت هرکس برآفتاب کگند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۶ - وله ایضا
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۸ - ایضا له
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.