۲۳۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۷ - وله ایضا

ای بزرگی که در جهان کرم
کس چو تو داد اصطناع نداد

بدهد سر ز دست آنکه ترا
گردن از روی امتناع نداد

بودم از تو بسی توقّعها
بخت توفیق اجتماع نداد

با که گویم که خواجه شعر مرا
بیش تشریف استماع نداد؟

به سخنهای همچو آب زلال
قیمت شربتی فقاع نداد

نه ز تقصیر بود اگر خادم
در چنین حالتت صداع نداد

زانکه یک روی در تقاضا داشت
خر دم رخصت وداع نداد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۶ - وله ایضا
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۸ - وله ایضا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.