۲۴۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۴ - ایضا له

ای لطف تو در تن هنرجان
وی لفظ تو بر سر فلک تاج

از بهر قبول خویش کرده
جان لطف تو در ضمیر ادراج

روشن ز حدیث تو خرد را
در شرح معمیّات منهاج

هر شب تا روز فکرتم را
بر بام معالی تو معراج

طبعت به کمال قدرت خویش
ز اشکال عقیم کرده انتاج

برفست امروز و کودکانم
هستند در آرزوی تتماج

داریم ز نعمت تو هر چیز
و اکنون هستم به آرد محتاج

هر چند ز نعمت تو داریم
بسیار سپید و زرد چون عاج

لیکن تتماج از چنین آرد
کاچی باشد بوقت انضاج

ابرام رهی بکش چنان گیر
کوهست صفا و بدر و حجّاج
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۳ - وله ایضا
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۵ - وله ایضا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.